پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

تولد دوست جوني

امروز تولد عليرضا جونه كه ضمن تبريك، آرزوي صحت و سلامت براش دارم اميدوارم كه بهترينها در زندگيش نصيبش بشه و به مامان گلش انسيه جون هم تولد گل پسرشو تبريك ميگم. عليرضاي عزيز تولدت مبارك  هديه ي  ناقابل از طرف پريسا و مامانش به عليرضاي عزيز رزرو ويترين ني ني وبلاگ كه اميدواريم خوششون بياد       کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش                   بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش                  ...
5 مهر 1392

متولدين امروز

چون مامان جون پريسا  چند روزه كه مريضه و حالشون خوب نيست و نياز به مراقبت دارن  تولد پريسا رو اگر خدا بخواد جمعه هفته آينده تو خونمون مي گيريم. ممنون از همه دوستاني كه تولد پريسا رو تبريك گفتن و بسيار ممنون از دوست خوبم انسيه جان و پسر گلش عليرضاي عزيز كه منو ذوق زده كردن و ضمن تبريك توي وبلاگشون  يه كليپ قشنگ تولد براي پريسا درست كردن از همين جا روي گلتون رو مي بوسم اگر دوست دارين اين كليپ رو ببينيد اينجا كليك كنيد اين هم وبلاگ مامان عليرضا(ني ني دانلود)   اين هم عكس پريساي مامان در متولدين امروز ني ني وبلاگ     ...
30 شهريور 1392

تولد دوسالگيت مبارك

تولدت مبارك دختر قشنگم   دو سال پیش در چنین روزی دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه برای خندیدن من است هدیه ام قلبی است که تا ابد برایت خواهد تپید .  پريساي عزيزم اين دو سال به سرعت برق و باد گذشت و فردا دومين سالروز تولد توست دومين سال شكفتنت. دومين سال با هم بودنمان و خداوند را به خاطر اين حضور شاكرم.   چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب تر شد که تمام دنیای من شدی! دو  سال است که با هر نفست نفس کشیدم .. با هر خنده ات خندیدم  و پرواز کردم .. با مریضیت با بی قراریت با گریه ات ..گریه نکردم   .. هزار بار مردم و زنده شدم ..تو تمام  د...
29 شهريور 1392

عكس

بابا جون اينا از مسافرت برگشتن زيارتشون قبول و من هم عكسايي كه تو دوربينشون مونده بود رو اينجا ميزارم اين تازه ترين عكس پريسا ست كه امروز گرفتم بقيه در ادامه مطلب ژست پريسا با توپ   از اينجا به بعد هم عكساي سه كنجه  پريسا با پسرعمواش عادل و آرمين و محمد اينقدر هوا سرد بود كه لباس بافتني پوشيده البته ظهر ديگه لباسشو عوض كردم     پريسا در حال رقصيدن با صداي ضبط ماشين اينجا هم خونه مادربزرگ پدري منه( كه بهشون ميگم ننه آقا ، آق بابام 8 سال پيش فوت شدن )  كه خيلي قديميه و من خاطرات زيادي اينجا دارم. هميشه موقع ظهر صداي اذان تو خونه مي پيچيد و بعد از ظهرها كل خونه رو آب مي ...
21 شهريور 1392

گفتگوي دو نفره

پريسا: مامان عدس پولو مخام من: عدس پلو نداريم . گرسنته؟ پريسا: هام . برمج مخام من: برنج نداريم. پريسا: غذا مخام هندونه مخام من. پلو و مرغ داريم . ميخواي؟ پريسا: هام برمج و مرغ مخام من: ( بخاطر پلو و برنج) بعد از اينكه خورده و سير شده ميگه دوباره مخام و من دوباره براش آوردم و همش رو ريخت تو ليوان آبش من: چرا اينكار رو كردي دوستت ندارم باهات قهرم (البته ميدونم كه نبايد اين حرفو بزنم) پريسا: مامان سلـــــــام، مامان بوس، سلــــــــــــام مامان دوست دالم من: منم دوست دارم قربون دختر نازم                             &nb...
19 شهريور 1392

سفر رابر

ما اين 4 روز نبوديم رفته بوديم رابر(ولايت خانواده شوهر). آخه اونجا عروسي دعوت بوديم. براي معرفي اين شهر براي اونايي كه نمي دونن بايد بگم رابر شهري است از مناطق سردسير استان كرمان كه خيلي خوش آب و هواست و حسابي خنكه و تا كرمان 2 ساعت فاصلشه و محصولات لبني اونجا معروفه و عروسي هاي اونجا كه هنوز به سبك محلي برگزار ميشه . ما كه روز پنج شنبه رفتيم مراسم حنا بندون بود و روز بعد عروسي بود تو اين دو روز همش به بهانه هاي مختلف ميزدن و ميخوندن و مي رقصيدن مثلا يه بار عروس رو از حموم مي آوردن و شادي مي كردن و كله هاي قند بهش هديه ميدادن بعد از ظهر همين مراسم براي داماد و يه عالمه قند براشون جمع شده بود و خيلي هم پول ميدادند كه بهش مي گفتند فضل(شايدم بذ...
18 شهريور 1392

جالبه

از 3 نفر هرگز متنفر نباش : فروردینی ها، مهری ها، اسفندی ها چـون بهتـرین هستند سه نفر را هرگز نرنجون : اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها چـون صادق هستند سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن : شهریوری ها، آذری ها، آبانی ها چـون به درد دلت گوش میدهند سه نفر رو هرگز از دست نده : مردادی ها، خردادی ها، بهمنی ها چـون دوست  واقعی هستند خب من همسر فرورديني و دختر شهريوري دارم خودم هم مردادي ام شما چطور؟؟
11 شهريور 1392

without picture

از امروز ديگه از عكس خبري نيست چون بابا جون اينا رفتن مشهد و دوربينمون رو بردن يعني در واقع دوربين خودشون رو كه هميشه پيش ماست رو بردن . و عكسهاي گردش به روستاي سه كنج هم توش بوده بنابراين نميشه عكساي اون روز رو هم گذاشت. ديروز واسه پريسا توپ و لوگو و يه اسباب بازي ديگه بنام گل ساز خريدم كه همش سر گرمه و كاري به كار من نداره بخصوص اون خونه سازي كه خيلي خيلي خوشش اومده ميگن از اين خونه سازي ها تا قبل از دو سالگي نبايد به بچه ها داد منم به خاطر همين براش نگرفته بودم ولي خب هنوز يكماه مونده تا دو سالگيش كه تخفيف دادم و در اختيارش گذاشتم. الام كه دارم تايپ مي كنم پريسا داره با عشق فراوون بستني مي خوره بستني رو ديشب براش خريدم اما از روزي كه از ...
4 شهريور 1392