يه افطاري سه نفره
22 ماهگيت مبارك
پريسا جونم 22 ماهگيت مبارك شايد اگر اين ني ني وبلاگ نبود هيچوقت گذر ايام رو به اين شكلي كه الان حس مي كنم متوجه نمي شدم همين چند پست قبل بود كه ماهگرد 21 دخترم رو مطلب گذاشتم و واقعا اين جمله درسته كه "و چه قدر زود دير مي شود" در پايان بيست و يكمين ماه تولد پريسا جان مهارتهايي رو به دست آورده چند تا از كتابهاي شعرشو با كمك من مي خونه و حفظه.الان حدود 9-10 شعر كودكانه رو بلده و با كمك من ميخونه. از پوشك هم نتونستم بگيرمش و فعلا بي خيالش شدم. دو روز پيش كه براي افطاري جايي مهمون بوديم سر سفره همه مشغول خوردن بودن و تنها سخنران ايشون بود. مي گفت: (آلو سياه رو نشون ميداد) مامان هلووووه؟؟؟؟ها ؟ها؟ (خرما )مامان خرمايه؟ ها؟ها...
افتخارم این است که مادرم
دلت که میگیرد گریان آه که میکشی، زار میزنم؛ لبخند میزنی، ذوق میکنم ... ازابتدا جزئی از همیم؛ درد میکشم به دنیا میآیی ... کودک هستی، همبازیات هستم؛ مدرسه میروی، همکلاسیات؛ بزرگ میشوی، دوست بیکلک ... و بزرگتر که میشوی غریبه میشوم ،،گاهی ... یادت نرود، من همانم که هم بازی تو بودهام همانقدر کودک همانقدر ساده که هرچه گفتهای، باور کردهام من عوض نشدهام ... تو بزرگ شدهای ... و هرچه بزرگتر، دورتر و هنوز لبخند را بر چهره دارم! من همانم که هستم با...
ياد اون روزها بخير
چند روز پيش كه عكسهاي پريسا رو نگاه مي كردم به اين فكر افتادم چند تا از عكساي كوچولويي پريسا رو بزارم درسته توي پست ها به ترتيب نميشه ولي يادگاري مي مونه. يه مشكلي كه هست اينكه من حافظم ضعيفه و اصلا نميتونم دقيق دقيق به خاطر بيارم پريسا در اين عكسها سنش چقدره ؟ عكسها در ادامه مطلب پريسا ( فك كنم 2 ماهگي) و خاله سعيده اصلا يادم نمياد چند وقتشه ٧-٨ ماه (خسته نباشم) فكر كنم پاييز سال 91 باشه اسفند سال 90 مسافرت به قشم نوروز 92 ...
چند تا عكس
من بالاخره يه رم ريدر گرفتم حالا پس از 7-8-10 روز ميخوام عقده هامو خالي كنم و عكس بزارم البته نميدونم براي من اينقدر طول كشيد يا واقعا اينقدر طول كشيده. عكسها در ادامه مطلب دختر مامان در حال آموزش از پوشك گرفتن(چقدر هم تاثير داشت ) نماي نزديك مقلد پريسا دختر عموش فاطمه يا به قول خودش پاتته جگر مامان خودشو به خواب زده قربون اين يقت بشم غذا خوردن گل مامان(1 سال و 9 ماهگي) چه كثيف كاري هاي ميكنه اين دخمل ...
امان از دست اين دختر
هيچ وقت فكر مي كردين كه سي دي درايو كاربردهاي ديگه اي هم مي تونه داشته باشه به ادامه مطلب برين تا بهتون بگم و هر چيز ديگه اي كه دستتون اومد ميتونيد در اين بخش از كامپيوتر قرار بدين ...
...
امروز روز دوم ماه رمضانه و من فردا مهمون دارم . الان پريسا و باباش خوابن(ساعت 4:41) . اين چند روزي كه مطلبي ننوشتم چون رم ريدرم خرابه و نميتونم عكسي از پريسا بزارم و منم دوست دارم هميشه عكس بزارم. البته اين چند روز سرمم شلوغ بود دو روز قبل از ماه رمضان، مادر شوهرم همسايه هاشو و دختراشونو دعوت كرده بود (مهموني دوره شون)و آش درست كرده بود منم رفته بودم كمكشون . همسايه هاي با حالي دارن خيلي شوخ و بامزه ان. دختراشونم همه ازدواج كردن و بچه دارن و پريسا حسابي با هاشون بازي كرد و اون روز خيلي بهش خوش گذشت . ادامه مطلب وز بعد هم خونه مامانم بوديم كه سعيده هم بود تا شب اونجا بوديم. مامان جون مي گفت پريسا رو بزارين بمونه ولي دل...
شيرين زبونيهاي اين روزا
پريسا يه مدتيه جمله ميگه گاهي اينقدر جمله هاش بامزه است مثلا ميگه: آيدا نشست به پشتي يعني آيدا به پشتي تكيه داده و نشسته مامان ببين كي در ميزنه مامان صبانه ، هندونه، نون پنير مخام شكلات بده بچه بخوره، لبات( منظوش چايي نباته) بده بچه بخوره شكلات بده پريسا بخوره سوره توحيد رو اگه بخونم كلمه آخر هر آيه شو ميگه. صلواتشم اينه: الـــــــــــــــــــاهم ممد وآل ممد مامان فيتيله بزار در چند جمله كوتاه منظورشو مي رسونه .ديگه اگه يادم اومد ميام مي نويسم ...
ماه رمضان
مسافر پرواز رمضان، پروازت بي خطر، توشه ات فراوان باد و سهم سوغات من دعاي سحرگاهت التماس دعا ...
نویسنده :
مامان نجمه
16:14