پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

2 سال و 1 ماه و 21 روزگي

پريسا الان 2 سال و 1 ماه و 21 روزه است. ميگم پريسا اين كار  رو نكن (با اخم). ميگه: مامان اخم نكن زشت ميشي ميگم اين كار رو مي كني دعوات مي كنم ميگه: مامان دعوا كار بديه دوست دارم ناز ناز اسباب بازياش رو هر چي جمع مي كنم دوباره مياره وسط حال كه اينجا قطار درست كرده به اين گل ساز هم خيلي علاقه داره من خودمم خيلي دوست دارم پيشنهاد مي كنم براي بچه ها تو اين سن و حتي بچه هاي  بزرگتر بخريد چون خيلي بازي خوبيه ليمو رو  بخاطر اينكه اينجوري ميشه خورد دوست داره   آخرين ورژن نقاشي پريسا رو هم يادم باشه بيام بزارم بهش مو و دست و پا اضافه شده دست و پايي كه به اطراف سر وصلن و اجزاي صورت تقريبا همشون وجود ...
20 آبان 1392

سلموني مامان

يك هفته پيش خودم موهاي پريسا رو تو حموم كوتاه كردم البته فقط پشت موهاشو چون ميخوام جلوش بلند باشه كه بشه گل سرس چيزي بزنه البته اگر خانوم بزاره كه تا بحال نتيجه اي در بر نداشته اينم عكساش     ...
8 آبان 1392

25 ماهگي

پريسا در حال حاضر 2 سال و يكماه و 5 روز سن داره و من كه چند روزيست درگيرم و سرم شلوغه نرسيدم كه بيام و بالاي وبلاگ پريسا رو ببينم كه از 25 ماهگي هم گذشت. از يكطرف مامان جونم مريضه و گوشش شديد عفونت كرده و بيشتر خونه اوناييم چون اصلا نميتونن راه برن و سرگيجه دارن و از طرف ديگه كاموا گرفتم كه واسه پريسا كلاه و ژاكت ببافم و وقتمو مي گيره و باباي پريسا هم سفارش دادن كه واسه ايشون هم ژاكت ببافم كه بايد برم كاموا بخرم براي ايشون هم ببافم و حالا حالا ها درگير خواهم بود. به پريسا مي گم من كيم ميگه زن عمو چون فاطمه دختر عموش كه مياد خونمون به من مي گه زن عمو. ميگم من زن عموي فاطمه ام ميگه نه . از بس براش تكرار كردم حالا خودش ميگه بمن زن عمو و...
4 آبان 1392

بروز احساسات

پريسا يه مدتيه خيلي احساساتي شده . دختر مامان مياد پيشم وميگه بيا بغلم (يعني بغلم كن) و همش منو مي بوسه اونم با چه صدايي مامـــــــــــان آييييييييييييييي خدايـــــــــــــــا و هي منو ميفشاره و ميبوسه و چون من همش اينجور وقتا ميفشارمش و ميگم دختـــــــــــــــــــرم نميدونم چرا؟ ولي اون ميگه پســــــــــــــرم نميدونم اين پسرم از كجا اومده؟؟ دو روز پيش گذاشته بودمش خونه مادر شوهرم وقتي رفتم بيارمش بالا ديدم مثل بچه هاي بي مادر نشسته و با خودش ناله ميكنه و مي گه مامانـــــــــــي كجايييييييييييييي من دارم گريه ميكنم ولي گريه نمي كرد فقط ناله ميكرد . مادر شوهرم كه واسه خودش نشسته بود قران مي خوند و پدر شوهرمم سرش تو كار خودش ، ...
23 مهر 1392

واي واي

من در حاليكه تو آشپزخونه مشغول كار بودم دستم خورد به گلدون روي اپن و افتاد و صداي بلندي ايجاد شد حالا واكنش پريسا مامان چي شد؟ من: گلدون افتاد پريسا: واي واي گلدون شكست؟ من:نه مامان نشكست پريسا:گلدون آخ شد من: نه مامان دستم خورد بهش افتاد صدا داد پريسا:واي واي خدا مرگم بده دستت خورد گلدون افتاد آخ شد چسب نداريم گلدون شكست من و باباش: پريسا در اين لحظه 2 سال و 21 روز 10 ساعت و 22 دقيقه و 19 ثانيه سن دارد ...
19 مهر 1392

سرماخوردگي

چند روز بعد از فوت مادربزرگم همش خونه مامانم بودم و درگير مراسمات ختم و... خودم سرماخوردم و پريسا هم سرما خورده و حال نداره تازه ديشب خونه خودمون اومديم و يه چهار پنج شبي خونه مامان جون مي خوابيديم. اينم دو تا عكس از پريساي مامان كه حالش خوب نيست و بهونه گير شده     ...
16 مهر 1392

اين روزا

امروز جمعه است و ما كه ديشب خونه مامان جون پريسا خوابيده بوديم امروز صبح بدون پريسا اومديم خونه و پريسا رو خونه مامان جون جا گذاشتيم براي اينكه امشب خاله سعيده و مامان جون اينا رو گفتيم بيان خونمون و گذاشتمش اونجا كه به كارهام برسم. از تولد پريسا بگم كه متاسفانه لغو شد چون باباي زن عموي پريسا فوت شدن و ما كه قرار بود امروز تولد پريسا رو جشن بگيريم براي احترام به زن عمو  نمي گيريم ولي خاله سعيده گفتش كه من كادويي براي پريسا خريدم وامشب ميام بهش ميدم . خودمون هم روز تولد پريسا براش كيف و كفش ست خريديم كه توي پست بعد عكساشو ميزارم.البته يه روز هم عروسكاي پريسا رو كنارش گذاشتم و چند تا بادكنك هم باد كردم و تزيين كردم با فاطمه دختر عموش چند...
5 مهر 1392