پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

اين پست موقته و حذف ميشه

1392/9/20 12:24
نویسنده : مامان نجمه
675 بازدید
اشتراک گذاری

اين پست موقته و حذف ميشه توي يكي از وبلاگها اين مطلب رو ديدم و بسيار خنديدم خواستم اينجا بزارم تا شما هم حالتون عوض شه مطلب اينه:

"اولین بار که  تو مهد پسرک با بچه ها سرود ملی رو  آموزش  داده بودند من نمیدونم این بچه حواسش  کجا بوده و  چی رو به جای چی شنیده بوده ... با عرض معذرت از  تمامی  هم وطنان عزیز ، فقط بگم  ملت بی جنبه تا مدت ها  از این بچه سو استفاده میکردند و ازش خواهش  میکردند ترو خدا سرود  جمبوری رو برامون  بخون و بعد هر  کی یک طرف  می افتاد .جالبه بچه هم اصلا فکر  نمیکرد یک  اتفاقی  این وسط می افته که همچین میشه ....تصور  کنید یک پسر بچه تپلی قلقلی با حس رهبری ارکستر  می ایسته صاف  جلوتون و با تمام وجود و صدای بلند و فراز و فرود های به موقع این اجرا رو به نمایش میذاره :   

 

سر زد از  افق

میخخخخخخ  خاوران

فروع  دیده ی بد باوران !!!

بهمن ..فله!! ایمان ماست ..

پیامبر ای امام!!  استعداد ..آزادی ..بخش مال ماست!!

شهیدان ..پیشیده در  گوش  زنان فریادتان ..

تابنده  مانی و  جاودان ..جمبوریه   اس... ها....لی  ایمان!!!

الان دیگه خیلی بهتر  میخونه و ما از  ترس  جونمون هم که شده!! اون بخش آخر رو کامل و درست یادش  دادیم . ولی ..ولی .. هنوز  وقتی با اون صدای  بامزه اش   میخخخخخخخخخخخخخخخخخ خاوران رو میگه کنترل از دست من خارج میشه و میرم پشت سرش  می  ایستم و به تخت سینه ام میکوبم و از بس  دندونام رو به م فشار  میدم  دردم میگیره ...خدایا این شادی  ها رو از  خونواده ما نگیر!!!!!

دوستم از  شیرین زبونی  پسرکش  تعریف میکرد میگفت سال ها پیش وقتی  پسرک بچه بوده  به استخر  ارمغان ( مشهدی  می دونند منظورم کجاست )  میگفته استخر  احمقان!!! و جالب  این بوده که وقتی بابا دکترش می رفتند استخر به همه میگفته بابام با دوستاش  رفته استخر  احمقان!! ..الهیییییییی ..قیافه بابا دکترش  خیلی  دیدنی بوده بین جمع دوستان و آشنایان .. "

 و من اضافه مي كنم:

کم نیستند شادی‌ها حتی اگر بزرگ نباشند آنقدر دست نیافتنی نیستند که تو عمری‌ست کز کرده‌ای گوشه جهان و بر آسمان چوب خط می‌کشی به انتظار حبس ابد هم حتی ، پایان دارد پایانی بزرگ و طولانی چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه‌هاییم و به عبورشان می‌خندیم چه آسان لحظه‌ها را به کام هم تلخ می‌کنیم و چه ارزان می‌فروشیم لذت با هم بودن را چه زود دیر می‌شود و نمی‌دانیم که ؛ فردا می‌آید شاید ما نباشیم (سيد علي صالح)


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان ترنم
21 آذر 92 8:08
خيلي با نمك بوده. البته كمي هم سي يا سي من اگه بودم همچين بچه‌ خوشمزه‌اي رو يكجا قورتش ميدادم.
مامان نجمه
پاسخ
آره واقعا
مامان ترنم
21 آذر 92 8:08
منم از آشنايي بيشتر با شما خيييليييي خوشحال ميشم عزيزم.
مامان سهند و سپهر
21 آذر 92 11:35
عزیزممممممممم میذاشتن خوب همینجوری بخونه حیف نبود ؟
توت فرنگی (مامان علیرضا)
22 آذر 92 16:22
با مزه بود
مامانِ عسل
24 آذر 92 10:29
(زهره)مامان فاطمه
24 آذر 92 12:27
خدایا پسر فسقلی یه ملت رو میخوندونده کجاش ایراد داشته
مامان محمدصدرا
26 آذر 92 19:08
خدایییییییییییش خیلی باحال بوده این کوچولو.
مامان پریسا
4 دی 92 20:31
خدا خیرت بده که خنده به لبمون اوردی.
مامان الی
7 دی 92 11:40
سلام خوبی کوچولوی نازت چطوره ؟ ما از امروز شنبه رژیم دسته جمعی شروع کردیم شما هم اگه دوست داشتی بیای به این آدرس بیا و وزن فعلی و دلخواهتو بزار منتظرتیم www.shoro-taze.blogfa.com
سمیرا مامان ترنم
16 دی 92 8:50
امان از این بچه های ناز نازی با این زبون شیرینشون...
✿مامان علی خوشتیپ✿
18 دی 92 13:51
وای خیلی باحال بود حالا این خوبه... علی مارو تو مهد دعای امام زمانو یادش داده بودند...یه چیزایی میگفت اصلا قابل ذکرنیست ملت بی جنبه ما هم هی میگفتند علی دعای امام زمانو بخونشکر خدا دیگه اصلاح شد ولی ضب شدشو داریم
مامان نجمه
پاسخ
ممنون كه به وبلاگ ما سر زدي عزيزم