پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

ديالوگ دو نفره

1392/5/10 22:47
نویسنده : مامان نجمه
735 بازدید
اشتراک گذاری

مامان : ميخوام يه قصه برات بگم يكي بود يكي نبود غير از خداي مهربون ........

پريسا در حاليكه دو تا دستشو ميزاره رو دهن من: صدا نده صدا نــــــــــــدهساکت

مامان:تعجب

__________________

مامان : از رو دسته مبل برو پايين خطر داره

پريسا: اذيت نكــــــــــــــــــن

مامان:تعجب

__________________

پريسا: آب لبات مخام

مامان: نبات نداريم بابا بخره بهت ميدمدروغگو

پريسا : آب لباتگریه

مامان: هر وقت رفتي خونه مامان جون اونجا بخور

پريسا: (با عصبانيت ميره سراغ تلفن و گوشي رو بر ميداره) مامان جون آب لبات مخـــــامگریه

مامان:هیپنوتیزم

خوبه تازه زبون باز كرده واي به حال چند سال كه چه عرض كنم چند ماه ديگه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

انسیه نظری
11 مرداد 92 3:31
قربونش برم خدم بهش آبنباب می دم عزیز دلم.
شهره
11 مرداد 92 13:02






زهره(مامان فاطمه)
12 مرداد 92 9:37
نجمه جون دخترمن وقتی یه چیزی خواست بهش ندم قهر میکنه هرجایی باشه فرقی نمیکنه وارونه میخوابه پشتشم میکنه به من یعنی قهرم من باید برم منت کشی


پريسا هم قهر مي كنه ميگه من قهرم روشو بر مي گردونه منتها هنوز زمانشو نميدونه كي بايد قهر كنه الكي مي گه
منصوره مامان زهره
16 مرداد 92 5:28
شیرین زبووووووووووووون!
مامان پندار
22 مرداد 92 2:37
عزیزم ..... شیرین زبون .... ماشالله به تو .... عاشق اون قسمت < اذیت نکن > هستم