سلموني مادر
روز جمعه براي اولين بار موهاي پريسا رو كوتاه كرديم (من به كمك مادر و يا بهتر بگم مادر به كمك من)هر چقدر صبر كردم موهاش بلند شه كه بتونم گل و گيره و كليپس و ... بزنم ديدم اصلا دوست نداره وسيله اضافي تو موهاش باشه واقعا كه ... يه عالمه گل و گيره و ... خريده بودم
ادامه مطلب را ببينيد.
از طرفي مي گفتم بزرگتر شه كه رو صندلي بشينه تا يه مدل قشنگ كوتاهش كنم اما مادر (مادر باباي پريسا) كه خودش آرايشگره نقشه هاي منو نقش بر آب كردن البته قبلا ازم پرسيده بودن و منم رضايتمو زباننا اعلام كرده بودم ولي ... بنابراين وقتي پريسا پيششون بود و خواب رفته بود دست به قيچي مي شن ( غافل از اينكه پريسا موقع خواب اگه دست به جونش بگيريم سريع بيدار ميشه و اونقدر اذيت ميكنه و گريه ميكنه كه توبه كار مون ميكنه )و به كوتاه كردن موهاش مي پردازن كه ناگهان دخملي از خواب بيدار ميشه و شروع به گريه ميكنه و چون يك طرف موهاش كوتاه و يك طرف بلند بوده ديگه هيچ كارش نمي شد كرد و تصميم مي گيرن هر طور شده اونطرف رو هم كوتاه كنن در نتيجه تلفن را بر ميدارن و زنگ ميزنن به من كه پا شو بيا پايين كمك (خونه ما طبقه بالاي مادره) منم وقتي ميرم پايين مي بينم كه دخترم وسط اتاق غلت زنان و گريه كنان ، مادر با قيچي به دنبالش و منم اضافه ميشم. اول با در آغوش كشيدن و بوسيدن شروع كردم به آروم كردنش و وقتي اعتراضاتش تموم شد با سرگرم كردنش كم كم موهاي پريسا توسط مادر شوهر كوتاه شد. يك فايده اي كه موي فرفري داره اينه كه هر جور بد كوتاهش كني آنچنان در هم فر ميخورد كه معلوم نمي شود. بيچاره مادر كه فرش شون پر موهاي ريز ريز شده بود و خودش گفت جمشون ميكنه آخه اون يك عمر با موها كنار اومده ولي من كه اصلا طاقت چنين وضعي را نداشتم پس سريع پريسا رو آوردم بالا و لباساشو در آوردمو بردمش حموم . متاسفانه از سلموني و وقايع اتفاقيه عكسي نگرفتم اما از حموم و بعد حموم عكسايي گرفتم كه تا حدودي ميشه موهاشو با قبلا متمايز كرد اگر چه خيسه
پريساي مامان قربونش برم عاشق حمومه