پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

2 سال و 8 ماه و 14 روزگي

1393/3/13 2:00
نویسنده : مامان نجمه
967 بازدید
اشتراک گذاری
نميدونم چرا جور نميشه كه اينجا از پريسا عكس بزارم قبلا كه دوربين خراب بود و بعد درستش كردم. رم ريدر خراب شد خريدم. و حالا USP رو كامپيوتر نميخونه و اينه كه باز بدون عكس پست جديد مي گذارم... پريسا مثل هميشه شيرين زبونه خيلي خيلي احساساتيه ذره اي نميتونه اخم يا عصبانيت من يا باباشو ببينه خيلي خيلي خيلي ناراحت ميشه نميدونم به كي رفته اينقدر حساسه...وقتيكه باهاش نرم و آروم صحبت مي كنم ميگه:مامان دوستم داري؟برم اخم نمي كني؟نميدونم چرا اين سوالو مي كنه من كه زياد براش اخم نميكنم؟؟ولي اصلا طاقت همون يه ذره اخم رو هم نداره...وقتي ميخواد با من خيلي عشقولانه حرف بزنه كه معمولا دو سه بار در روز اتفاق مي افته بهم ميگه:عزيززززززززم دختررررررررم قشنگممممممم بانمككككككككككك خوشگلمممممممم دوستت دارم... عاشق پارك رفتن و سرسره بازيه وقتي كه سر ميخوره و مياد پايين مسيري رو كه بايد طي كنه تا به پله ها برسه به حالت رقص ميدوه و واقعا حال ميكنه و وقتي كه ميخوايم برگرديم خونه خيلي گريه مي كنه و نميخواد برگرده خونه.... نماز مغرب رو با پريسا ميرم مسجد. كنارم مي ايسته و نماز ميخونه و اصلا اذيت نمي كنه ...الان بيشترين چيزي كه دوست داره شيركاكائو شيرموز و صبحانه فقط خامه شكلاتي ميخوره خب اين باعث شده شير خالي رو دوست نداشته باشه هم به دليل بسته بندي اون شيرها و شيرين بودنشون و وجود ني اون شيرها رو بيشتر ميخوره و منم اوايل چون شير كم ميخورد همش از اونها براش ميخريدم كه الان ديگه شير ساده رو نميخوره... خودش لباسهاشو ميتونه درآره و كفشهاشو ميتونه بپوشه و دربياره. دستشويي خودش ميره و حتي بعد از پي پي خودش بايد خودش رو بشوره ... چند تا شعر جديد مثل دكتر چه مهربونه، اي بچه بي دندون و ... هم يادگرفته...يه مدتي اصلا نقاشي رو كنار گذاشت و الان اون آدمكها و درخت و خورشيد و گل كه ميكشيد ديگه نمي كشه نميدونم چرا ؟يادش رفته يا ميخواد چيزاي جديد بكشه.رنگ آميزيش هم خوبه ميتونه تا حدي بدون اينكه از خط بيرون بره رنگ آميزي كنه. رنگهاي زرد و سبز و قرمزو آبي و قهوه اي و بنفش و سفيد و سياه و نارنجي رو ميشناسه ...خاله پريسا هم ايشالا توي تيرماه زايمان ميكنه و اسم ني نيش پرهامه و پريسا مرتب احوالش رو مي پرسه و همش ميگه خاله پرهام كي مياد بيرون؟ بهش بگو بياد بيرون ميخوام باهاش صحبت كنم ... بابا جون پريسا عيد نوروز يه دوچرخه صورتي بهش عيدي دادن كه همش سوارش ميشه ولي نميتونه كامل ركاب بزنه و با نيم ركاب جلو ميره...اينم از احوالات پريسا خانوم ما در 2 سال 8 ماهگي
پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

شهره
16 خرداد 93 23:17
سلام آخ جون پست جدید پریسا هههههههورااااا آفرین به پریسای با هوش و شیطون مامانش ولی طاقت اخمش بهتر بود مخصوصا سر کلاس دکتر دهقان ههههههههه یادش بخیر واقعا دلم برا اون روزا تنگ شده چه روزای خوبی بود
مامان نجمه
پاسخ
سلام خوبي عزيزم چه خبرا ؟ني ني كوچولو خوبه؟فكر كردم فقط خودم دلم برا اونروزا تنگ شده شما كه تو محيط دانشگاه هستين بازم دلتون تنگ شده؟؟؟دكتر دهقانيچند روز پيش يه نفرو ديدم كاملا مشابهش... راستي دانشگاه تربيت مدرس نرفتي؟؟كرج خوبه خوش ميگذره ؟كدوم دانشگاه از همه نظر بهتره ؟؟؟
شهره
18 خرداد 93 19:15
سلام. مرسی ممنونم. نه منم خیلی اون روزا رو دوست داشتم هم درس خون تر بودیم هم جون تر دانشگاه برامون دانشگاه بود الان کلا کلا از فاز درسی خارج شدم به زوز دارم پیش میرم یعنی از لاکپشت هم کند تر تربیت مدرس به نظرم از کرج بهتره قبول شدی به سلامتی؟؟؟؟
مامان نجمه
پاسخ
من اصلا امتحان ندادمچون نخونده بودم صبح از خواب بيدار شدم ديدم خوابم مياد برگشتم تو تخت و بقيه خواب
فاطمه
19 خرداد 93 9:18
عزیزم سلام خیلی خوشحال ام از اینکه یک همشهری جدید پیدا کردم ممنون از راهنمایت حتما هماهنگ می کنم راستی من دخمل نازت را لینک کردم
سحر
25 خرداد 93 11:04
سلام، تب پریسا جون پایین اومد؟ الان حالش بهتره؟
مامان نجمه
پاسخ
سلام عزيزم من خيلي كم اينجا ميام و دير كامنتتون رو ديدم آره بعد از 3 روز خوب شد ممنون از احوال پرسيتون
توت فرنگی(مامان علیرضا)
26 خرداد 93 11:01
سلام عزیز دلم . خوبی ؟ پریسا عشقم خوبه ببوسش از طرف من . گلم فکر کنم باید بری تو بخش پرسش و پاسخ فنی یکی پرسیده بود قبلا . یه نفر جواب داده بود کجا بره بهش می گه. اگه پیدا نکردی بگو من بگردم برات عزیزم ولی دقیق نمیشه فهمید بازم . مثلا 5 برا تهران و .... این هاست
رزیتا مادر آرمیتا
27 خرداد 93 0:19
سلام نجمه جونم مرسی که این مدت جویای حالم بودی . منو ببخش .
مامان نجمه
پاسخ
عزيزم سلام قدم نو رسيده مبارك الان ميام وبلاگت
مامانی فاطمه
5 مرداد 93 11:23
سلام نجمه جون اگر پریسا جون اینقدر حساسه مواظبش باش خدای نکرده مثل فاطمه نشه بیا خصوصی
مامان ناهید
24 شهریور 93 1:51
سلام عزیزم خوبید ؟پریسا جون خوبه چقدر ماشالله خانوم شده ببخشید مدتی بود نیومدم خیلی وقت بود که دلم هواتونو کرده بود ولی هربار می خواستم بیام بچه ها ناآرومی می کردن تمرکزمو بهم می ریختن الان دیر وقت هست وخوابن . خوب حالتون که الحمدلله خوبه خیلی خوشحالم که وقت شد بیام سر بزنم
مامان نجمه
پاسخ
سلام ناهید جون منم مدتیه نبودم و وبلاگ اینجا هم اصلا نمی تونستم ÷ست جدید بزارم تا اینکه ویندوزم رو عوض کردم الان خوب شده ایشالا میام بهت سر میزنم
مامان ناهید
24 شهریور 93 1:58
عزیزم رفتارهای پریسا خیلی شباهت داره به رفتار فاطمه خیلی حساس ودوست نداره من وباباش حتی با صدای بلند با هم حرف بزنیم دیشب موقع خواب بهم می گفت مامان شما بابا رو دوست دارید گفتم اره گفت بابا چی دوستت داره گفتم خوب آره گفت پس چرا اونروز باهم بد حرف زدید گفتم کی؟ گفت اونروز حالا دقیقآ نمی دونستم با کی بود ولی گفتم خوب حتمآ من به اشتباه یه کار کرده بودم بابات ازم علتشو خواسته وبلند حرف زده بعضی وقتها می مونم چی بگم باورت نمیشه خواهر جون اینقدر حساس وزود رنجه که بگم بالای چشمت ابروست ناراحت میشه میگه مگه دوستم نداری من فکر می کردم به خاطر داداشش هست که اختلاف سنیشون کمه ونیاز به توجه بیشتری داره ولی می بینم پریسا جون هم با وجود اینکه تنهاست ولی بازم حساس هست انشالله که این حساسیت زود برطرف بشه
مامان ناهید
24 شهریور 93 1:58
انشالله مشکل عکسها زود حل بشه بیایم ببینیم
دلابانو
19 بهمن 93 13:15
آخی عزیزم مرسی از آدرس گلم خدا حفظ کنه این دخترک شیرینتو برات فکرکن وقتی بزرگ بشه و اینارو با هم بخونید چه کیفی می کنیدا! حیفه دیگه نمی نویسی. اگه اینجا هم نمی نویسی تو یه دفتر بنویس حداقل. حیف این خاطرات ارزشمنده که ثبت نشه عزیزم