پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

عكس

بابا جون اينا از مسافرت برگشتن زيارتشون قبول و من هم عكسايي كه تو دوربينشون مونده بود رو اينجا ميزارم اين تازه ترين عكس پريسا ست كه امروز گرفتم بقيه در ادامه مطلب ژست پريسا با توپ   از اينجا به بعد هم عكساي سه كنجه  پريسا با پسرعمواش عادل و آرمين و محمد اينقدر هوا سرد بود كه لباس بافتني پوشيده البته ظهر ديگه لباسشو عوض كردم     پريسا در حال رقصيدن با صداي ضبط ماشين اينجا هم خونه مادربزرگ پدري منه( كه بهشون ميگم ننه آقا ، آق بابام 8 سال پيش فوت شدن )  كه خيلي قديميه و من خاطرات زيادي اينجا دارم. هميشه موقع ظهر صداي اذان تو خونه مي پيچيد و بعد از ظهرها كل خونه رو آب مي ...
21 شهريور 1392

گفتگوي دو نفره

پريسا: مامان عدس پولو مخام من: عدس پلو نداريم . گرسنته؟ پريسا: هام . برمج مخام من: برنج نداريم. پريسا: غذا مخام هندونه مخام من. پلو و مرغ داريم . ميخواي؟ پريسا: هام برمج و مرغ مخام من: ( بخاطر پلو و برنج) بعد از اينكه خورده و سير شده ميگه دوباره مخام و من دوباره براش آوردم و همش رو ريخت تو ليوان آبش من: چرا اينكار رو كردي دوستت ندارم باهات قهرم (البته ميدونم كه نبايد اين حرفو بزنم) پريسا: مامان سلـــــــام، مامان بوس، سلــــــــــــام مامان دوست دالم من: منم دوست دارم قربون دختر نازم                             &nb...
19 شهريور 1392

سفر رابر

ما اين 4 روز نبوديم رفته بوديم رابر(ولايت خانواده شوهر). آخه اونجا عروسي دعوت بوديم. براي معرفي اين شهر براي اونايي كه نمي دونن بايد بگم رابر شهري است از مناطق سردسير استان كرمان كه خيلي خوش آب و هواست و حسابي خنكه و تا كرمان 2 ساعت فاصلشه و محصولات لبني اونجا معروفه و عروسي هاي اونجا كه هنوز به سبك محلي برگزار ميشه . ما كه روز پنج شنبه رفتيم مراسم حنا بندون بود و روز بعد عروسي بود تو اين دو روز همش به بهانه هاي مختلف ميزدن و ميخوندن و مي رقصيدن مثلا يه بار عروس رو از حموم مي آوردن و شادي مي كردن و كله هاي قند بهش هديه ميدادن بعد از ظهر همين مراسم براي داماد و يه عالمه قند براشون جمع شده بود و خيلي هم پول ميدادند كه بهش مي گفتند فضل(شايدم بذ...
18 شهريور 1392

جالبه

از 3 نفر هرگز متنفر نباش : فروردینی ها، مهری ها، اسفندی ها چـون بهتـرین هستند سه نفر را هرگز نرنجون : اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها چـون صادق هستند سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن : شهریوری ها، آذری ها، آبانی ها چـون به درد دلت گوش میدهند سه نفر رو هرگز از دست نده : مردادی ها، خردادی ها، بهمنی ها چـون دوست  واقعی هستند خب من همسر فرورديني و دختر شهريوري دارم خودم هم مردادي ام شما چطور؟؟
11 شهريور 1392

without picture

از امروز ديگه از عكس خبري نيست چون بابا جون اينا رفتن مشهد و دوربينمون رو بردن يعني در واقع دوربين خودشون رو كه هميشه پيش ماست رو بردن . و عكسهاي گردش به روستاي سه كنج هم توش بوده بنابراين نميشه عكساي اون روز رو هم گذاشت. ديروز واسه پريسا توپ و لوگو و يه اسباب بازي ديگه بنام گل ساز خريدم كه همش سر گرمه و كاري به كار من نداره بخصوص اون خونه سازي كه خيلي خيلي خوشش اومده ميگن از اين خونه سازي ها تا قبل از دو سالگي نبايد به بچه ها داد منم به خاطر همين براش نگرفته بودم ولي خب هنوز يكماه مونده تا دو سالگيش كه تخفيف دادم و در اختيارش گذاشتم. الام كه دارم تايپ مي كنم پريسا داره با عشق فراوون بستني مي خوره بستني رو ديشب براش خريدم اما از روزي كه از ...
4 شهريور 1392

فریـم هایی از گـذر زمـان در یـک زنـدگی

تصاویر زیر، بیش از 17 سال از زندگی پسری بنام Zed Nelson را نشان می دهد که حاصل ابتکار یک عکاس اهل لندن است. این عکس ها هر ساله بطور منظم در ماه آگوست سالهای 1991 زمانی که هنوز Zed Nelson یکسال بیشتر نداشت تا 2008 گرفته شده که در نوع خود جالب است. گذر زمان رو ببینید به نظر من که جالب و تفکر برانگیزه     بقیه عکسها در ادامه مطلب   ١٩٩١   ١٩٩٢   ١٩٩٣   ١٩٩٤   ١٩٩٥   ١٩٩٦   ١٩٩٧   ١٩٩٨   ١٩٩٩   ٢٠٠٠   ٢٠٠١   ٢٠٠٢   ٢٠٠٣   ٢٠٠٤   ٢٠...
4 شهريور 1392

23 ماهگيت مبارك

سلام به همه دوستاني كه تو اين چند روز جوياي حالم بودن عزيزان فكر نكنم بيشتر از يك هفته غيبت داشتم ممنون از همتون كه بهم سرزدين بصورت كاملا تصادفي وقتي يه نيگا به سن پريسا در بالاي وبلاگ انداختم ديدم نوشته 1 سال و 11 ماه و 0 روز . و فهميدم پريساي مامان 23 ماهه شده و يك ماهه ديگه بيشتر تا 2 ساله شدنش نمونده (  بدو اومدم تا يه پست بزارم) سالها و ماها و روزها و ساعتها از پي هم مي گذرند و بچه ها بزرگتر ميشن و ما مامانا پيرتر ميشيم يا بهتره براي نا اميد نشدن بگم ما مامانا هم بزرگتر و با تجربه تر ميشيم. دختر مامان 23 ماهگيت مبارك الان كه دارم مينويسم ساعت 4 بامداده و من كه روز قبل همش خوابيده بودم و بي حال بودم الان خوابم...
31 مرداد 1392

مسابقه ني ني شكمو

بالاخره نتايج نهايي ني ني شكمو هم اعلام شد و پريساي ما از بين 753 نفر با 128 راي 185 ام شد خب تعداد رايهامون بد نبود و از همه دوستان و فاميل و همكار و ني ني وبلاگي هايي كه بهمون راي دادن خيلي ممنونيم ولي يك نتيجه اي كه گرفتم اينكه ديگه شركت نكنم چون خرجش به دخلش نمي ارزه مسابقه تموم شد و اين عكس پريسا كه مدتي تو پست ثابتمون بود هم برداشته ميشه و اون نوار نارنجي تبليغي ني ني شكمو هم خدا رو شكر رفته. ...
23 مرداد 1392