پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

توانمنديهاي پريسا در ابتداي سه سالگي

پريسا تقريبا همه حروف رو درست تلفظ مي كنه به جز ر كه ميگه ل شعرهاي توپ قلقلي ، توپ سفيدم، چشم چشم دو ابرو ، خرگوش من چه نازه ، گنجشكك اشي مشي ، آهويي دارم خوشگله و شعرهاي كوتاه ديگه رو خودش به تنهايي مي خونه اعداد رو تا 10 بصورت صحيح و تا 20 بصورت درهم بلده. اشكال هندسي مربع و مثلث و دايره رو ميشناسه وسايل نقليه رو اعم از ميني بوس و اتوبوس و كاميون و ماشين  و موتور و دو چرخه رو ميشناسه. جملات كوتاه سه  كلمه اي رو پشت هم بكار ميبره به همه رنگها ميگه زرد و آبي و قرمز و كاملا بطور اشتباه چون هنوز يادش ندادم از انگليسي فقط آي لاو يو رو بلده با ني ني هاش بازي مي كنه و باهاشون حرف ميزنه در مورد افراد اطرافش هميشه ميپرسه:...
17 مهر 1392

سرماخوردگي

چند روز بعد از فوت مادربزرگم همش خونه مامانم بودم و درگير مراسمات ختم و... خودم سرماخوردم و پريسا هم سرما خورده و حال نداره تازه ديشب خونه خودمون اومديم و يه چهار پنج شبي خونه مامان جون مي خوابيديم. اينم دو تا عكس از پريساي مامان كه حالش خوب نيست و بهونه گير شده     ...
16 مهر 1392

فوت ننه آقا

      من آن شمعم که شبها در شبستان تو می سوزم به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو می سوزم دوست نداشتم توي  وبلاگ پريسا مطالب ناراحت كننده بنويسم ولي ميخوام از زني بگم كه با رفتنش غمي بزرگ بر دل ما بر جاي گذاشت كسي كه جز مهر و محبت بي انتهايش در خاطرم نيست زني كه با تنها نتيجه اش پريسا آنقدر محبت داشت و آنقدر جوياي احوالش بود كه حيف ديدم تا از او كه پريسا بارها نام او را بر زبان مي برد و او را بسيار دوست داشت ننويسم. نوشتم تا خاطره اي باشد شايد وقتي پريسا بزرگ شود اصلا او را بياد نياورد اما در اينجا شرح محبت بي دريغش بر جاي ماند. من اولين نوه اش بودم اولين خاطراتي كه از او دارم شبيه همين محبت هايي است كه الان ما...
8 مهر 1392

اين روزا

امروز جمعه است و ما كه ديشب خونه مامان جون پريسا خوابيده بوديم امروز صبح بدون پريسا اومديم خونه و پريسا رو خونه مامان جون جا گذاشتيم براي اينكه امشب خاله سعيده و مامان جون اينا رو گفتيم بيان خونمون و گذاشتمش اونجا كه به كارهام برسم. از تولد پريسا بگم كه متاسفانه لغو شد چون باباي زن عموي پريسا فوت شدن و ما كه قرار بود امروز تولد پريسا رو جشن بگيريم براي احترام به زن عمو  نمي گيريم ولي خاله سعيده گفتش كه من كادويي براي پريسا خريدم وامشب ميام بهش ميدم . خودمون هم روز تولد پريسا براش كيف و كفش ست خريديم كه توي پست بعد عكساشو ميزارم.البته يه روز هم عروسكاي پريسا رو كنارش گذاشتم و چند تا بادكنك هم باد كردم و تزيين كردم با فاطمه دختر عموش چند...
5 مهر 1392

تولد دوست جوني

امروز تولد عليرضا جونه كه ضمن تبريك، آرزوي صحت و سلامت براش دارم اميدوارم كه بهترينها در زندگيش نصيبش بشه و به مامان گلش انسيه جون هم تولد گل پسرشو تبريك ميگم. عليرضاي عزيز تولدت مبارك  هديه ي  ناقابل از طرف پريسا و مامانش به عليرضاي عزيز رزرو ويترين ني ني وبلاگ كه اميدواريم خوششون بياد       کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش                   بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش                  ...
5 مهر 1392

متولدين امروز

چون مامان جون پريسا  چند روزه كه مريضه و حالشون خوب نيست و نياز به مراقبت دارن  تولد پريسا رو اگر خدا بخواد جمعه هفته آينده تو خونمون مي گيريم. ممنون از همه دوستاني كه تولد پريسا رو تبريك گفتن و بسيار ممنون از دوست خوبم انسيه جان و پسر گلش عليرضاي عزيز كه منو ذوق زده كردن و ضمن تبريك توي وبلاگشون  يه كليپ قشنگ تولد براي پريسا درست كردن از همين جا روي گلتون رو مي بوسم اگر دوست دارين اين كليپ رو ببينيد اينجا كليك كنيد اين هم وبلاگ مامان عليرضا(ني ني دانلود)   اين هم عكس پريساي مامان در متولدين امروز ني ني وبلاگ     ...
30 شهريور 1392

تولد دوسالگيت مبارك

تولدت مبارك دختر قشنگم   دو سال پیش در چنین روزی دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه برای خندیدن من است هدیه ام قلبی است که تا ابد برایت خواهد تپید .  پريساي عزيزم اين دو سال به سرعت برق و باد گذشت و فردا دومين سالروز تولد توست دومين سال شكفتنت. دومين سال با هم بودنمان و خداوند را به خاطر اين حضور شاكرم.   چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب تر شد که تمام دنیای من شدی! دو  سال است که با هر نفست نفس کشیدم .. با هر خنده ات خندیدم  و پرواز کردم .. با مریضیت با بی قراریت با گریه ات ..گریه نکردم   .. هزار بار مردم و زنده شدم ..تو تمام  د...
29 شهريور 1392